از قرن ۱۵میلادی به بعد،با انتشار سفرنامههای سیاحان و جهانگردان خارجی،ایران بعنوان یکی از کشورهای باستانی با پیشینه فرهنگی کهن به جهانیان معرفی شد.«باروبارو»ی ایتالیایی یکی از نخستین کسانی بود که در سال ۱۴۷۲میلادی از تخت جمشید، جایی که در گزارش خود از آن با نام «چهل منار» یاد کرده بازدید نمود.تقریبا دو سده بعد در عصر صفوی «پیترو دلاواله» جهانگرد ایتالیایی در سال ۱۶۲۲میلادی، پای در تخت جمشید گذاشت و کتیبههای میخی آنجا را نسخهبرداری و برای مطالعه با خود به اروپا برد.
«انگلبرت کمپفر» جهانگرد و پزشک آلمانی در سال ۱۶۸۵میلادی به تخت جمشید آمد.او نخستین کسی است که خطوط کتیبههای هخامنشی را «خطوط میخی» نامگذاری کرد.چند سده پس از این دیدارها و نسخهبرداری ها و مطالعات مقدماتی «گئورک فریدریش گروتفند»محقق گمنام آلمانی که معلم تاریخ یونان باستان و زبان لاتین در دانشگاه «گوتینگن» بود،با آنکه هرگز به ایران سفر نکرده و زبان و خط قدیم و جدید ایرانیان را نیاموخته بود، در سال ۱۸۳۷میلادی، موفق به کشف رمز و خواندن خط میخی باستان شد و به راز کتیبههای هخامنشی دست یافت.
به موازات این کشف یک نظامی انگلیسی به نام هنری راولینسن که برای آموزش قوای نظامی ایران چند سالی را در استخدام حکومت قاجار بود و به خط و زبان فارسی تسلط داشت بدون آگاهی از روش کار محقق آلمانی از کتیبههای هخامنشی «گنج نامه»همدان و «بیستون»کرمانشاه و کتیبههای تخت جمشید نسخهبرداری کرد.
مهمترین کار او نسخهبرداری از کتیبه بیستون به سال ۱۸۳۶میلادی و کشف رمز و خواندن این سند تاریخ ایران بود.نخستین کلنگ کاوشهای باستان شناسی در ایران را «ویلیام کنت لوفتوس» انگلیسی در سالهای۱۸۴۹ تا۱۸۵۱ میلادی در ویرانههای شوش پایتخت باستانی عیلام بر زمین زد.این تاریخ رامیتوان سرآغاز فعالیتهای میدانی باستان شناسی در ایران دانست.توصیف او درباره اهمیت این محوطه وسیع باستانی توجه فرانسویان را به آثار ایران به طور اعم و به شهر باستانی شوش به طور اخص جلب کرد و آنان پیش دستی کرده و نظر مثبت شاه قاجار را برای صدور اجازه حفاری در شوش به دست آوردند.
آنگاه یک مهندس معمار فرانسوی به نام «مارسل دیولافوا»برای تهیه مقدمات کاوشهای باستانشناسی در شوش به سال۱۸۸۳میلادی وارد ایران شد.سرانجام طی فرمان ناصرالدین شاه کاوش فرانسویان در شوش رسما در سال۱۸۸۵میلادی آغاز شد.دیولافوا به همراه همسرش و دو دستیار، کار خود را در تپه آپادانای شوش آغاز کرد.معمار فرانسوی بدون در نظر گرفتن مفاد قرارداد و با توسل به روشهای غیرقانونی،اشیاء مکشوفه و حتی اجزاء معماری را که جابهجایی آنها منع شده بود، به موزه لوور پاریس منتقل کرد.دربار قاجار که متوجه عهدشکنی دیولافوا شده بود،رسما به دولت فرانسه اعتراض کرد،اما دولت فرانسه این اعتراض را جدی تلقی نکرد و فقط برای رفع کدورت از شاه ایران دعوت کرد تا برای بازدید از نمایشگاه اشیاء مکشوفه در شوش به فرانسه سفر کند.
این سفر سومین و آخرین سفر شاه قاجار به اروپا و فرنگستان بود که در سال۱۸۸۹میلادی انجام شد.شاه از نمایشگاه اشیا شوش در پاریس بازدید کرد و تحت تاثیر آن قرار گرفت و سرانجام از اعتراض خود صرفنظر و مقدمات کار برای انعقاد قرارداد جدیدی درباره کاوشهای فرانسویان در شوش فراهم آمد.در سال ۱۸۹۵میلادی قرارداد جدیدی میان دولت ایران و فرانسه در ۸ فصل تدوین شد،اما با کشته شدن ناصرالدین شاه، این قرارداد به مرحله اجرا درنیامد.
فرانسویان که به اهمیت و ارزش تپههای باستانی شوش پی برده بودند بار دیگر در سلطنت مظفرالدین شاه قاجار قدم پیش نهاده و خواستار اجرای قرارداد منعقده شده مذکور گشتند.درسال ۱۸۹۸میلادی «ژاک دومرگان» زمینشناس و مهندس معدن که در آن زمان سرگرم کاوش باستانشناسی در مصر بود، ماموریت یافت تا برای اجرای قرارداد مورد بحث به ایران سفر کند.
نخستین سفر وی با استقبال مقامات ایرانی مواجه نگردید و در نتیجه کاوشهای شوش دچار وقفه گردید تا آنکه ضمن مسافرت مظفرالدین شاه به فرانسه مقامات فرانسوی فرصت را مغتنم دانسته و مسایل و مشکلات کار هیات شوش را با وی در میان گذاردند.شاه ایران وعده مساعدت داد و همین امر منجر به تحمیل قرارداد غیرمنصفانهای شد که در سال ۱۹۰۰ میلادی میان دولت ایران و فرانسه منعقد گردید و در تاریخ باستانشناسی ایران به قرارداد دمورگان مشهور شد.به موجب این قرارداد نه تنها امتیاز کاوشهای شوش،بلکه مطالعات و حفاریهای باستانشناسی سراسر ایران به انحصار فرانسویان درآمد.
دمورگان مدت ۱۵ سال سرپرستی هیات کاوشهای شوش و مطالعات و بررسیهای سایر نقاط ایران را به عهده داشت.از اقدامات قابل ذکر وی ایجاد بنای قلعه شوش در بلندترین نقطه تپه باستانی موسوم به «آکروپل» بود.